سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردم دشمن آنند که نمى‏دانند . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :1
بازدید دیروز :9
کل بازدید :133693
تعداد کل یاداشته ها : 30
103/2/8
2:42 ص

ای کاش یک بار هم که شده بود ما اقتدار نمایندگانمان را حس می کردیم. چندین دوره است که در هنگام انتخابات فقط اسم نماینده شهرم را می شنوم . شاید این مورد به عدم پیگیری اینجانب باشد . اما تا جایی که خود می دانم . روزی نیست که یک نوبت  اخبار را پیگیری نکنم. پنج سال پیش بود اخبار ساعت 19 شبکه یک ،  برای اولین بار در کمیسیون انرژی مجلس چهره نماینده منطقه خود را در تلویزیون دیدم . ناخودآگاه خوشحال شدم نمی دانم چرا؟ چند هفته پیش هم متنی در خبرگزاری فارس دیدم که حکایت از استعفای دسته جمعی نمایندگان استان هرمزگان بود بعد از پنج سال دوباره در رسانه ها نام آن نماینده محترم را دیدم و در اخبار همان روز شنیدم ولی این دفعه خوشحال نشدم . با خودم گفتم در هر صورت منافع مردم را در این حرکت نمی بینم ، یا بصورت نمادین و صوری همچون کاری می کنند و بعد از فروکش کردن آن به دست فراموشی سپرده می شود و یا در صورت تحقق آن جهت هموار کردن مسیر دوره بعد برای خود می باشند. در دوران تحصیل رئیس دانشگاهی داشتم که در سال دوم تحصیلی اینجانب به عنوان نماینده زاهدان به مجلس شورای اسلامی راه یافت . هر هفته مباحثی از جانب آن فرد بر روی آنتن بود . همیشه نماینده منطقه خود را با آن نماینده محترم می سنجیدم . علت جنب و جوش این نماینده چیست ؟ و علت گوشه عزلت گزیدن آن نماینده چه می باشد. ای کاش این بار استعفاء می دادند. من هم قول می دادم خود را گول بزنم و آن را در جهت منافع مردم بدانم. باز هم نشد 10 ماه که بیشتر نمانده بود چرا 20 سال را (20 سالی که خود جای بحث دارد.) باز هم فدای 10 ماه کرد و ما را مایوس و نا امید. در این وادی فکر قول و قرارهای که در آن زمان بین عوام رد وبدل می شود مرا به خود مشغول می کند. زندگی مسیر جاری خود را در هر برهه از زمان طی می کند . واین گذشت زمان چهره هر کوی و برزنی را دگرگون می سازد . نقطه واضح و روشنی که از نظر هیچ بیننده ای دور نمانده است ، انقلابی است که در زمینه ارتباطات در سال 1995 میلادی رخ داد و آن ورود سیستم عامل Windows به دنیای کامپیوتر بود حال از لحاظ اطلاعاتی ( غیر سری ) تمام جوامع در یک سطح می باشند به واسطه همین اینترنت و کامپوتر . پس نمی توان این را دستاورد یک حکومت یا دولت دانست . این به واسطه دانش بشری در تمام دنیا به دست آمده است . پس ساخت ده مدرسه و چند اسکله و چندین کیلومتر جاده و مخابرات و .... دستاوردی برای کسی به حساب نمی آید . تاثیر در سرنوشت مردم و در راس تمام امور بودن هر نماینده اوج افتخار هر نماینده می باشد و گرنه ساخت و ساز چنین چیزهایی همان جریانهایی است که بصورت خودکار بوجود می آید حتی اگر آن منطقه نماینده ای نداشته باشد. امیدوارم بعد از این همه سال که فردی در راس امور بوده است (مجلس شورای اسلامی ) بتواند لااقل در راس امور استان خود قرار گیرد. قابلیتهای شخصی و جهت های سیاسی در هر کسی با درجه های مختلف وجود دارد ولی خدمت به مردم از مقدس ترین کردار است که باید هر انسانی آن را سرلوحه زندگی خود قرار دهد.


86/3/13::: 1:50 ع
نظر()
  
  

روزها از این  ماجرا می گذرد . مبارزه با بد حجابی ، مبارزه با اراذل و اوباش و ... ، با دوستان در پی بررسی این موضوع برآمدیم . آیا نفس عمل خوب است یا بد ، آیا روش عمل مناسب است یا نامناسب ، حدود جوامع چگونه مشخص می گردد و چندین موضوع دیگر.

یکی از دوستان می گفت ، همان که ما در یک جامعه زندگی می کنیم ، ملزم به رعایت قوانین آن جامعه می باشیم . دوست دیگر عنوان می کرد، انسانها آزاد آفریده شده اند تا هنگامیکه اعمال و رفتار آنان ضرری متوجه دیگری نگرداند، نباید منع قانونی داشته باشد. یکی از دوستان اظهار نمود قانون واضح نمی باشد و قانون مشخصی وجود ندارد و دهها موضوع دیگر.

به نظر شما حکومت چه خط قرمزی را برای خود در مقابل شهروندان مشخص نموده است . آیا همانطور که شهروندان حق پیشروی تا مرزی دارند که آن را خط قرمز می نامند و گذر از آن موجب عواقب وخیمی می شود . دولت برای خود هم خط قرمزی را مشخص کرده است و این اعمال در محدوده آن خط قرار می گیرند یا که نه حکومت هیچ حد و مرزی را برای خود قائل نمی شود. در حال حاضر باوجود بزرگانی در حوزه های سیاست و دین در کشور عزیز مان ایران و قانون اساسی جامعی که جمهوری اسلامی ایران دارا می باشد گزینه دومی دور از انتظار می باشد . پس گزینه اول ملموس تر می باشد و حکومت نیز در مقابل شهروندان خود خط قرمزی را رعایت می کند . حال می ماند تعریف و محاسبه خط قرمز و یا خط قرمزها ، آیا این خطوط از طرف قوه مجریه باید مشخص گردد و یا قوه مقننه ، همانطور که همه می دانیم قانونگذاری از وظایف قوه مقننه می باشد و قوه مجریه آنرا به اجرا در می آورد. زمانی نزدیک به سه دهه از انقلاب ارزشمند ایران می گذرد و در این مدت فراز و نشیب هایی را شاهد بوده ایم . قانون باید در جوامع اجرا شود ، چون در غیر اینصورت هرج و مرج باعث نابودی جامعه می گردد. حتی اگر شهروند اعتقادی غیر از اعتقاد حکومت و دین و مذهبی غیر از دین ومذهب سران و قانونگذاران آن حکومت داشته باشد. آیا پاک کردن صورت مساله ، مساله را حل می کند . پاسخی واضح در این مورد وجود دارد و همانند موجودی می باشد که چشمهای خود را بسته و آنگاه فکر می کند دیگران هم او را نمی بینند. چنین مساله ای در تمامی جوامع وجود دارد ، چرا در جامعه ما این مساله به مشکل تعبیر شده است ، جامعه از علایق ، تفکر، عقیده و ...  مختلف تشکیل شده است . برخورد ومقابله با هر کدام موجب جبهه گیری آن گروه می گردد. رفتار و کردارهایی غیرانسانی وجود دارد باید آنان را اصلاح کرد نه اینکه در پی نابودی آن باشیم. به عنوان مثال کسانی که ما آنان را اراذل و اوباش می نامیم . کارهای بسیار زشت و ناشایستی در کوچه و خیابانها انجام می دهند و مستحق بدترین مجازات می باشند ولی باید یک سوزن به خود زد و دید ما برای آنان چه کار کرده ایم ، مگر آنان فرزندان این مرز و بوم نیستند ، مگر آنان نسل انقلاب نیستند، چرا از بیکاری و نداری باید اسیر غولهای مافیایی شوند که راهی به جزء نابودی در پی ندارد ، این موضوع روشن و واضح می باشد، آیا شما تا به حال مشکلی برنخورده اید که اگر مدتی بیشتر طول می کشید خدای ناکرده شما را به کام نابودی می کشاند اکثر ما آن را تجربه کرده ایم . پس بیائید و ببینیم همان کسانی که آنان را اراذل و اوباش می نامند همانند ما می باشند که مشکل آنان طولانی تر از مشکل ما شده است ، باید مشکل آنان را حل نمود ، مشکل اقتصادی ، مشکل اجتماعی ، مشکل شخصیتی و ... چرا آنان را تافته جدا بافته می نامیم . آیا اگر در لباس ما قسمتی  دارای مشکل باشدآن را جدا و بیرون انداخته می شود . پس اگر این کار شود آن لباس بدرد پوشیدن نمی خورد. جامعه هم چنین است پس کاری نکنیم که جامعه ما ظاهراً اسم جامعه را یدک بکشد و از درون خالی باشد .

دست به دست هم دهیم به مهر                                                                                  میهن خویش را کنیم آباد

   

  


86/3/2::: 9:24 ص
نظر()
  
  

 

در یک قرن و نیم پیش که شناورهای سبک امروزی وجود نداشت . فردی به نام آقای حسن بحری معروف به حسن پاکل دست به ابتکار نوین و بزرگی زد که تمام منطقه را تحت تاثیر خود قرار داد. و آن عمل ساخت شناوری بسیار سبک با امکانات ساده آن زمان بود.

شاشه : علت نام گذاری این وسیله به شاشه مشخص نیست . اما در فرهنگ لغت دهخدا شاشه به آب و پیشاب هم معنی شده است . در زبان عربی شاشه را الشاشه با تلفظ الف ولام می خوانند. در دیوان و روستاهای مجاور ، شاشه را گُرْدِی هم می نامند . گردی یعنی پهلوانی و قدرتمندی .

امروزه شاشه (گُردی) از شاخه های نخل ، فیبر(نوعی از کائوچو) ، چوب های از درخت کُنار یا کرت با طنابهایی که از برگ درخت خرما تهیه می گردد، ساخته می شود. در قدیم از انتهای شاخه نخل جهت نگه داشتن شناور برروی آب و محصور نمودن آن بین شاخه های باریک استفاده می شده است که هم اکنون از فیبر به جای انتهای شاخه نخل استفاده می شود که باعث افزایش قابلیت آن شده است.

نحوه ساخت شناور شاشه : در اواخر تابستان و بعد از برداشت خرما از نخلستان ها ، شاخه های این درختان نیز اصلاح می گردند. با جمع آوری شاخه ها و جدا کردن برگها از آنان ، هر قسمت را جدا گانه در ساحل و در قسمتی از آن که به هنگام جزر بیرون از آب و در هنگام مد دریا به زیر آب می رود قرار می دهند. و مدت زمان خاص که نزدیک به چهل روز است در آن جا می ماند. بعد از آن و با بیرون کشیدن شاخه ها و برگها از زیر خاک که قابلیت انعطاف پذیری زیادی به خود گرفته اند . و با اصلاح شاخه ها (که سر و ته آنان به صورت نیزه اصلاح می گردد). ، ساخت طناب از برگها ، تهیه چوب درختان کنار یا کرت و آلات تیز و برنده همانند چاقو و سوزن ، اساتید ساخت شناور را شروع می کنند. که با هماهنگی خاصی بین دویا سه استاد و پنج تا شش نفر کارگر در مدت زمان بیست ساعت ساخته می شود. این نوع شناور هم اکنون در اکثر روستاهای حاشیه شمالی خلیج فارس استفاده می شود. و در کشوهای حاشیه جنوبی خلیج فارس به عنوان نمادی از کار و کوشش گذشتگان خود در موزه ها به نمایش گذاشته اند.
 قابلیت شناور: در روستای دیوان این شناور را باوفاترین شناور می نامند و ضرب المثلی هست که می گویند شاشه هیچ موقع صاحب خود را غرق نمی کند. علت این امر عدم غرق شدن خود شناور می باشد. در این شناور حفره هایی که بین شاخه ها  وجود دارد باعث گذر آب از آنها می گردد و در هیچ شرایطی آب در آن جمع نمی شود و در این صورت شناور به هیچ وجه ودر طوفانی ترین شرایط به زیر آب نمی رود.

هم اکنون اساتید ماهری در این زمینه در روستای دیوان مشغول به کار می باشند . که معروفترین آنها آقایان علی دیوانزاده (غریب)و محمد ملاح زاده(غلام) می باشند.

شاشه


86/2/24::: 9:5 ص
نظر()
  
  

بمب اتمی
نام رایج وسایل انفجاری است که در آن‌ها از انرژی آزاد شده در فرآیند
شکافت هسته‌ای :
شکافت هسته ای فرآیندی است که در آن یک اتم سنگین مانند اورانیوم به دو اتم سبکتر تبدیل می‌شود. وقتی هسته‌ای با عدد اتمی زیاد شکافته شود، بر پایه فرمول اینشتین، مقداری از جرم آن به انرژی تبدیل می‌شود. از این انرژی در تولید برق (در نیروگاه هسته‌ای) یا تخریب (سلاح‌های هسته‌ای) استفاده می‌شود. اوتوهان زمانی که قصد داشت از بمباران اورانیوم با نوترون آن را به رادیم تبدیل کند دریافت که به اتم بسیار کوچکتری دست یافته است.در تمام واکنش های هسته ای که تا ان زمان شناخته شده بود تنها ذرات کوچک از هسته جدا می شدند اما این بار یک تقسیم بزرگ رخ داده بود. لایز میتنر و اوتو فریش دریافتند که فراورده ی این بمباران نوترونی باریم است و جرم هر اتم اورانیم هنگام تبدیل شدن به ذرات کوچکتر به اندازه ی یک پنجم جرم یک پروتون کاهش می یابد و این جرم مطابق رابطه ی اینشتین E=mc² به انرژی تبدیل شده است.به خاطر شباهت این پدیده ی تقسیم هسته با تقسیم سلولی میتنر و فریش آن را شکافت نامیدند.مقاله ی این یافته در یازدهم فوریه ی ۱۹۳۹ در نشریه ی نیچر با عنوان "واکنش هسته ای نوع جدید" منتشر شد. در تصویر اتم اورانیم-۲۳۵ دیده می شود که پس از برخورد یک نوترون متلاشی شده و پرتو های رادیو اکتیو از خود صادر می کند.سپس به دو عنصر باریم-۱۴۱ و کریپتون-۹۲ تقسیم شده و به پایداری می رسد، یاگداخت هسته‌ای :همجوشی فرآیندی عکس عمل شکافت هسته‌ای است. در فرآیند شکافت با شلیک نوترون به اتم یک اتم به اتم‌های سبکتر تبدیل می‌شود در فرآیند همجوشی هسته‌ای از ترکیب (پیوند) اتم‌های سبک‌تر (مثلاً هیدروژن) اتم‌های سنگین‌تر تولید می‌شود و در این فرآیند مقدار زیادی انرژی آزاد می‌شود. مقدار گرمای تولید شده از فرآیند همجوشی در مقایسه با مقیاس جرمی از انرژی معادل آن از عمل شکافت بیشتر است. عمل همجوشی نیازمند گرمای زیادی است که در این گرما فرآیند صورت گیرد. دمای مورد نیاز در حدود ۱۰۰۰۰ کلوین است که ساخت ماده‌ای با تحمل این دما روی زمین تا کنون مقدور نبوده اما فرآیند همجوشی در ستارگان (از جمله خورشید ما) عامل تولید انرژی و گرما است. هم جوشی در سطح زمین تنها در آزمایشهای آزاد و به طور طبیعی در اصابت رعد و برق به اتم‌های هیدروژن است .
در فراآیند هم جوشی خورشید چهار اتم هیدروژن تبدیل به یک اتم هلیوم می‌شود.
 : برای تخریب استفاده می‌شود. بمب های اتمی که برمبنای گداخت کار می کنند نسل نوین بمب اتمی هستند و قدرتی بسیار بیشتر از بمب های شکافتی دارند. مبنای آزاد شدن انرژی در هر دو نوع بمب اتمی تبدیل ماده به انرژی (E = mc2)است اما در بمب های گداختی جرم بیشتری از ماده به انرژی تبدیل می شود.
نخستین بمب اتمی که بمبی پلوتونیومی(از نوع شکافتی) بود در سال ۱۹۴۵م در جریان جنگ جهانی دوم در آمریکا ساخته و در شانزدهم ژوئیهٔ ۱۹۴۵م در صحرای آلاموگوردو در نیو مکزیکوی امریکا آزمایش شد. آمریکا تنها کشوری است که از بمب اتمی (شکافتی-اورانیومی در هیروشیما وشکافتی - پلوتونیومی در ناگازاکی) استفاده نظامی کرده است. شوروی در سال ۱۹۴۹ دارای بمب اتمی شد.
اختراع این سلاح،ریشه طولانی در تاریخ علم فیزیک و شیمی دارد اما استفاده از دانش به دست آمده، برای ساخت بمب اتمی بیشتر به روبرت اوپنهایمر و ادوارد تلر نسبت داده می شود.

تاریخچه

اولین تلاش‌ها در جهت ساخت بمب اتمی در آلمان نازی آغاز گشت. در این دوران، شیمیدانی به نام پل هارتک از اساتید دانشگاه هامبورگ به توان بالقوه نیروی اتمی برای کاربردهای نظامی پی برد. وی در 24 فوریه 1939 امکان استفاده از انرژی هسته‌ای به عنوان یک سلاح با توان تخریبی نا محدود را طی نامه ای به وزارت جنگ در برلین اطلاع داد. بدنبال این امر گروهی برای تحقیق در این رابطه تشکیل شد و وارنرهایزنبرگ فیزیکدان برجسته آلمانی به طور غیر رسمی سرپرست تیم تحقیقاتی آلمان برای ساخت بمب هسته‌ای گشت.
در همین زمان، آلبرت انیشتین طی نامه معروف خود به روزولت رئیس جمهور وقت آمریکا خطر دستیابی آلمان به تولید بمب اتمی را گوشزد کرد. متعاقب این اخطار روزولت دستور ایجاد پروژه منهتن با هدف تحقیق در این رابطه و تولید بمب اتمی را با همکاری کشور انگلستان صادر کرد. برای این پروژه تاسیساتی در لوس آلاموس در ایالت نیومکزیکو، اوک ریج ایالت تنسی و همفورد ایالت واشنگتن به کار گرفته شدند و تیمی از برجسته‌ترین دانشمندان آن دوران به استخدام این پروژه در آمدند. محققان آلمانی هرگز موفق به طراحی و ساخت بمب اتمی نشدند. اما تیم آمریکایی به سرپرستی فیزیکدان برجسته، جی آر اوپنهایمر موفق به ساخت عملی اولین بمب هسته‌ای بود که در 16 جولای 1945 در ناحیه‌ای موسوم به ترینیتی در نیومکزیکو آزمایش شد.
به فاصله کوتاهی در 6 آگوست 1945،بمب افکن اسکادران 509 نیروی هوایی آمریکا موسوم به Enola Gay(که اکنون در موزه ای در واشنگتن نگهداری میشود)، از پایگاهی در جنوب اقیانوس آرام به پرواز در آمد و در ساعت 8:15 دقیقه به وقت محلی، بمب موسوم به پسر کوچک را بر شهر هیروشیما منفجر ساخت. این بمب که در طراحی آن از 64 کیلوگرم اورانیوم استفاده شده بود، از ارتفاع 9600 متری رها شد و در ارتفاع 580 متری سطح زمین با شدتی معادل با انفجار 15 کیلو تن TNT منفجر شد. مجموع تلفات اولیه و کشته‌ شدگان ناشی از عوارض این انفجار را بالغ بر 140000 نفر تخمین می‌زنند. سه روز بعد در 9 آگوست انفجار بمب مرد چاق در شهر ناکازاگی موجب مرگ 74000 نفر دیگر شد. این بمب که از پلوتونیوم به عنوان ماده شکافت پذیر استفاده می‌کرد، انفجاری به شدت 21 کیلوتن TNT ایجاد کرد. بمب دیگری نیز در پروژه منهتن تولید شده بود که هرگز از آن استفاده نشد.
پس از پایان جنگ دوم جهانی دانشمندان در آمریکا به تحقیق در رابطه با تسلیحات هسته‌ای ادامه دادند. اگرچه این تصور وجود داشت که هیچ کشوری دیگری در دنیا نمی‌تواند تا پیش از سال 1955 به فنآوری ساخت سلاح هسته‌ای دست یابد، اما کلاوس فیوکس یکی از فیزیکدانان آلمانی که در رابطه با مواد فوق انفجاری (High Explosive) با تیم اوپنهایمر همکاری می‌کرد، طرح‌ها و جزئیات طراحی بمب آزمایش شده در ترینیتی را در اختیار جاسوسان شوروی قرارداد. به این ترتیب در 29 آگوست 1949 اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی اولین آزمایش اتمی خود را با موفقیت انجام داد و غرب را در وحشت فرو برد. این انفجار اثر زیادی در تسریع جنگ سرد گذارد و موجب ایجاد رقابت تسلیحاتی بین آمریکا و شوروی گردید.
پس از آن ایالات متحده جهت حفظ برتری تسلیحاتی خود ، تحقیق در رابطه با ساخت بمب گداختی(یا هیدروژنی) یا به عبارت دقیقتر ، تسلیحات گرما-هسته‌ای (Termo- Nuclear) را آغاز کرد.پیش از این اوپنهایمر به دلیل اتخاذ مواضعی بر علیه ساخت تسلیحات هسته‌ای از سرپرستی پروژه کنار گذارده شد و ادوارد تلر هدایت عملی پروژه ساخت بمب هیدروژنی را برعهده گرفت. نخستین آزمایش یک وسیله گرما-هسته‌ای با اسم رمز مایک در نوامبر سال 1952 در جزیره کوچکی به نام الوگالب در مجاورت انی وتاک در جزایر مارشال انجام شد.وزن تجهیزات به کار رفته در این انفجار شامل دستگاه های تبرید به بیش از 65 تن میرسید. از آنجایی که در این سیستم مستقیما از ایزوتوپهای دوتریوم و تریتیوم مایع استفاده میشد، به آن لقب بمب خیس(wet bomb) داده بودند .پیش بینی میشد که قدرت این انفجار معاد یک یا دو مگاتن تی ان تی باشد. اما برخلاف انتظار شدت انفجار معادل 10.4 مگاتن تی ان تی بود. نتایج انفجار بسیار هراسناک بود. قطر گوی آتشین حاصل از این انفجار به 5 کیلومتر رسید. جزیره الوگالب تقریبا تبخیر شد و حفره ای به عمق 800 متر و شعاع دهانه 3 کیلومتر برجای ماند.

نکاتی در مورد بمب‌ اتمی

منطقه انفجار بمب‌های هسته‌ای به پنج قسمت تقسیم می‌شود:۱- منطقه تبخیر ۲- منطقه تخریب کلی ۳- منطقه آسیب شدید گرمایی ۴- منطقه آسیب شدید انفجاری ۵- منطقه آسیب شدید باد وآتش. در منطقه تبخیر درجه حرارتی معادل سیصد میلیون درجه سانتیگراد بوجود می‌‌آید و هر چیزی، از فلز گرفته تا انسان وحیوان، در این درجه حرارت آتش نمی‌گیرد بلکه بخار می‌شود.
آثار زیانبار این انفجار حتی تا شعاع پنجاه کیلومتری وجود دارد و موج انفجار آن که حامل انرژی زیادی است می‌‌تواند میلیون‌ها دلار تجهیزات الکترونیکی پیشرفته نظیر ماهواره‌ها و یا سیستم‌های مخابراتی را به مشتی آهن پاره تبدیل کند و همه آنها را از کار بیندازد.
اینها همه آثار ظاهری و فوری بمب‌های هسته‌ای است . پس از انفجار تا سال‌های طولانی تشعشعات زیانبار رادیواکتیو مانع ادامه حیات موجودات زنده در محل‌های نزدیک به انفجار می‌شود.
پرتو رادیو اکتیو از پرتوهای آلفا، بتا، گاما و تابش نوترونی تشکیل شده است. نوع آلفای آن بسیار خطرناک است ولی توان نفوذ اندکی دارد. این پرتو در بافت زنده تنها کمتر از ۱۰۰ میکرون نفوذ می کند اما برای آن ویرانگر است. پرتوی گاما از دیوار و سنگ نیز عبور می‌کند.هر ۹ میلی‌متر سرب یا هر ۲۵ متر هوا شدت تابش آن را نصف می‌کند. این پرتو نیز با توجه به فرکانس بسیار بالا، انرژی زیادی دارد که اگر به بدن انسان برخورد کند از ساختار سلولی آن عبور کرده و در مسیر حرکت خود باعث تخریب ماده دزوکسی ریبو نوکلوئیک اسید یا همان DNA شده و سرانجام زمینه را برای پیدایش انواع سرطان‌ها، سندرم‌ها ونقایص غیر قابل درمان دیگر فراهم می‌‌کند وحتی این نقایص به نسل‌های آینده نیز منتقل خواهد شد. برای جلوگیری از نفوذ تابش گامابه حدود ۱۰ سانتی‌متر دیوارهٔ سربی نیاز است.


86/2/12::: 9:9 ص
نظر()
  
  
اصحاب‌ زار ـ بیشتر در بندرعباس‌، بندر لنگه‌ و بنادر دیگر هرمزگان‌ و همچنین‌خارگ‌ و... ـ هفته‌ای‌ یک‌ شب‌ گرد هم‌ می‌آمده‌اند و تحت‌ تأثیر موسیقی‌ ریتمیک‌ یا ضربی‌ یک‌نواخت‌ مراسم‌ جذبه‌گونه‌ای‌ به‌ جای‌ می‌آورده‌اند.
این‌ گردهمایی‌ تقریباآیینی‌ را نخست‌ فقط بردگان‌ سیاه‌پوست‌ به‌ جای‌ می‌آوردند، ولی‌ با گذر زمان‌ سفیدپوستان‌ نیز به‌ آنان‌ پیوستند و در انجام‌ این‌ مراسم‌ شرکت‌ جستند. حال‌ باید دید که‌چرا این‌ مراسم‌ اصولا در بندرعباس‌، بندرلنگه‌ و چند بندر کوچک‌ در آن‌ حوالی‌ بنیان‌ گرفت‌؟
بندرعباس‌ و بندر لنگه‌ در دوران‌ حکومت‌ صفویان‌، شکوفایی‌ اقتصادی‌ ویژه‌ای‌ یافتند و رفاه‌ اجتماعی‌ خاصی‌ در آن‌ دیار رخ‌ گشود. همراه‌ با داد و ستد بازرگانی‌، داد و ستد انسانی‌ هم‌ رواج‌یافت‌ که‌ به‌ تبع‌ آن‌ شمار زیادی‌ برده‌ی‌ سیاه‌پوست‌ به‌ وسیله‌ی‌ برده‌فروشان‌ عرب‌ وارد این‌ منطقه‌ شدند و به‌ عنوان‌ کارگر و عمله‌ به‌ جامعه‌ی‌ ایرانی‌ پیوستند. این‌ بردگان‌ سیاه‌پوست‌ در هرشهری‌ که‌ بودند، می‌کوشیدند با هم‌نژادان‌ خود ارتباط و آیند و روند و باب‌ هم‌نشینی‌ باز کنند و درست‌ بر خلاف‌ شیوه‌ی‌ غیر انسانی‌ حاکم‌ بر جامعه‌ی‌ آمریکایی‌، بردگان‌ دنیای‌ اسلام‌ از رفاه‌خاصی‌ برخوردار بودند و به‌ تبع‌ آن‌ می‌توانستند با هم‌نوعان‌ خود آزادانه‌ مراوده‌ داشته‌ باشند و اجتماع‌ خاص‌ خودشان‌ را ـ سبالو ـ داشتند و از موسیقی‌ سنتی‌ آفریقایی‌شان‌، که‌ البته‌ اندکی‌ هم‌تحت‌ تأثیر موسیقی‌ جامعه‌ی‌ جدیدشان‌ قرار گرفته‌ بود، استفاده‌ می‌کردند.
اینان‌ هفته‌ای‌ یک‌بار به‌ مرخصی‌ می‌رفتند و همه‌ در یک‌ جا گرد می‌آمدند و با استفاده‌ از نوای‌ ریتمیک‌ یا یک‌نواخت‌ دهل‌ یا دمام‌ ـ یا به‌ قول‌ فرنگی‌ها نوای‌ تام‌تام‌ ـ چند ساعتی‌ فارغ‌ از رنج‌و مصیبت‌ زندگی‌ بردگی‌ و عذاب‌ دوری‌ از وطن‌ و جامعه‌ی‌ نژادی‌شان‌ می‌زیستند. آن‌ها می‌رقصیدند، سر و دست‌ و شانه‌ و کمر تکان‌ می‌دادند و در یک‌ حالت‌ جذبه‌گونه‌ و از خود بی‌خود شده‌سبک‌بار می‌شدند تا یک‌ هفته‌ی‌ دیگر رنج‌ بردگی‌ را بر دوش‌ بکشند.
در این‌ گردهمایی‌ همه‌ دایره‌وار می‌نشستند; بزرگ‌ و کوچک‌، زن‌ و مرد، و همه‌ با اجازه‌ی‌ مدیرشان‌، پدر یا بابای‌زار خاموش‌ و لب‌ فرو بسته‌، فقط سلام‌گویان‌ مستقر می‌شدند و دهل‌زن‌ یادمام‌زن‌ در کنار بابای‌زار می‌نشست‌، گوش‌ به‌ فرمان‌ وی‌ که‌ مراسم‌ زار را آغاز کند. بابای‌زار فقط با دست‌ اشارتی‌ می‌کرد و صدای‌ ریتم‌ یک‌نواخت‌ و تام‌تام‌گونه‌ی‌ طبل‌ یا دهل‌ یا دمام‌ به‌ هوامی‌خاست‌ و یک‌ لحظه‌ بعد شانه‌ها تکان‌ می‌خورد یا می‌لرزید، به‌ این‌ سوی‌ و آن‌ سو می‌رفت‌، کمی‌ بعد سر فرود می‌آمد و به‌ این‌ سوی‌ و آن‌ سوی‌ تکان‌ می‌خورد و در پی‌ آن‌، شاید نیم‌ ساعت‌بعد، دست‌ها از کف‌ دست‌ تا آرنج‌ پیش‌ می‌آمد و لرزگونه‌ به‌ حرکت‌ در می‌آمد.
چون‌ مجلس‌ داغ‌ می‌شد و نوای‌ یک‌نواخت‌ ضربات‌ دهل‌ یا دمام‌ توانسته‌ بود بر اعصاب‌ حاضران‌ اثر کند و از محدوده‌ی‌ قید خویشتن‌شان‌ بیرون‌ بیاورد، پیچ‌ و تاب‌ تمامی‌ بدن‌ آغاز می‌شد وبه‌ تبع‌ حرکات‌ بابای‌زار که‌ اینک‌ به‌ وسط دایره‌ی‌ زار آمده‌ بود، همه‌ شوریده‌حال‌ و هیجان‌زده‌ و از خود بی‌خود شده‌ همان‌ حرکات‌ را ـ ولی‌ نشسته‌ ـ تکرار می‌کردند. اندکی‌ هم‌ ناله‌ سر می‌دادندو بعضی‌ کف‌ بر لب‌ آورده‌.
البته‌ بعدها بابای‌زار معرکه‌گیر وسط دایره‌ی‌ زار را معین‌ می‌کرد; یعنی‌ کسی‌ یا کسانی‌ را به‌ میدان‌ می‌فرستاد که‌ می‌توانستند بر شوریدگی‌ و بی‌خودی‌ دیگران‌ بیافزایند. آن‌گاه‌ که‌ جذبه‌ وبی‌خودی‌ به‌ حد اعلای‌ خود می‌رسید گوسفندی‌ را میانه‌ی‌ میدان‌ قربانی‌ می‌کردند و همه‌ چند قطره‌ای‌ از خونش‌ می‌خوردند. شاید به‌ یاد دوران‌ پیش‌ از تاریخ‌ قبایل‌ آفریقایی‌ که‌ پس‌ از به‌اسارت‌ در آوردن‌ سربازان‌ دشمن‌، آن‌ها را پس‌ از مراسمی‌ تقریبااین‌گونه‌ می‌کشتند و می‌خوردند.
آلدوس‌ هاکسلی‌، نویسنده‌ی‌ نامدار انگلیسی‌ در کتاب‌ اهریمنان‌ لودون‌ در ضمیمه‌ای‌ که‌ به‌ آن‌ افزوده‌ است‌، درباره‌ی‌ موسیقی‌ ریتمیک‌ یا یک‌نواخت‌ که‌ در مراسم‌ آیینی‌ انسان‌های‌دوران‌های‌ نخستین‌ باب‌ بوده‌ است‌ به‌ تفصیل‌ سخن‌ گفته‌ است‌. وی‌ می‌گوید که‌ افراد قبایل‌ بدوی‌ از شنیدن‌ نوای‌ یک‌نواخت‌ و دیرپای‌ آن‌ به‌ وجد می‌آمده‌ و به‌ نوعی‌ جذبه‌ی‌ خاص‌ دچارمی‌شده‌اند و در نتیجه‌ از قید خویشتن‌ پیشین‌شان‌ به‌ در می‌آمده‌ و به‌ قولی‌ از خود بی‌خود و بیگانه‌ می‌شده‌اند و از محیط واقعی‌شان‌ رؤیاگونه‌ فراتر می‌رفته‌اند.
بعدها یونانیان‌، هندی‌ها و دراویش‌ اسلامی‌ و فرقه‌های‌ مسیحی‌ خاصی‌ مثل‌ رقاصان‌ یا Shakers و رقاصان‌ مقدس‌ یا Holly Rollers از این‌گونه‌ موسیقی‌ جذبه‌آور بهره‌ گرفتند.
هاکسلی‌ معتقد است‌ که‌ این‌ حرکات‌ و سر و تن‌ تکان‌ دادن‌ها، ناشی‌ از شنیدن‌ ریتم‌ یک‌نواخت‌ و دیر پای‌ مسری‌ یا همه‌گیر است‌ و به‌ همین‌ سبب‌ آن‌ را تارانتیزم‌ یا جنون‌ رقص‌ نامیده‌اند.
در دوران‌ باستان‌ این‌ مراسم‌ را معمولا پس‌ از از سر گذراندن‌ یک‌ دوره‌ی‌ دیرپای‌ مصایب‌ ویران‌گر مثل‌ جنگ‌، طاعون‌، خشک‌سالی‌ و قحطی‌ برگزار می‌کرده‌اند تا به‌ این‌ وسیله‌ اثرات‌ روحی‌زیان‌بار ناشی‌ از این‌ دوران‌ها را بزدایند.
هدف‌ ناآگاهانه‌ی‌ زنان‌ و مردانی‌ که‌ در این‌گونه‌ رقص‌های‌ آیینی‌ شرکت‌ می‌کردند، این‌ بوده‌ است‌ که‌ از دایره‌ی‌ محدود شخصیت‌ اصلی‌ خویش‌ به‌ در آیند و در شادی‌ و لذت‌ دیگری‌ شدن‌ غرقه‌شوند. بدین‌ ترتیب‌ زار و مراسم‌ زار، رنج‌ بردگی‌ و رنج‌ غربت‌زدگی‌ را از تن‌ بردگان‌ آواره‌ی‌ آفریقایی‌ می‌زدود.
هاکسلی‌ در جایی‌ دیگر می‌گوید که‌ موسیقی‌ مثل‌ طبیعت‌ آدمی‌ بسیار گسترده‌ است‌ و برای‌ آدمیان‌ ـ از هر قشر و جامعه‌ ـ پیام‌هایی‌ دارد. موسیقی‌، با آن‌ اشکال‌ گوناگونش‌ هم‌ تخدیر کننده‌است‌ و هم‌ تحریک‌ کننده‌، به‌ طوری‌ که‌ کم‌تر شنونده‌ای‌ را می‌توانید بیابید که‌ در برابر دمام‌کوبی‌ آفریقایی‌گونه‌ بتواند خودآگاهی‌ ذهنی‌اش‌ را حفظ کند.
آیا کسانی‌ هستند که‌ چون‌ در مراسم‌ غنای‌ دراویش‌ مراکشی‌ یا وود وایت‌های‌ هاییتی‌ شرکت‌ جویند و در برابر شنیدن‌ ریتم‌ یک‌نواخت‌ طبل‌ها و دهل‌های‌شان‌ دوام‌ بیاورند؟
در بندرعباس‌ و بندر لنگه‌ معتقد بودند و می‌گفتند که‌ اگر کسی‌ غیر از زاری‌ها وارد مجلس‌شان‌ شود، زار هنگام‌ خروج‌، از تن‌ آن‌ها می‌گذرد و آن‌ها را هم‌ زاری‌ می‌کند، و این‌ یعنی‌ همان‌ مسری‌بودنی‌ که‌ هاکسلی‌ می‌گوید.
تأثیر این‌ موسیقی‌ ریتمیک‌ به‌ گونه‌ای‌ است‌ که‌ در ایجاد مستی‌ و جذبه‌ی‌ گروهی‌، یا حتا حزبی‌، به‌ صورت‌ سرود یا مارش‌های‌ پر سر و صدا و کوبنده‌ مورد استفاده‌ قرار می‌گیرد. وقتی‌ این‌موسیقی‌ ریتمیک‌ در خلوتی‌ زاویه‌گونه‌ به‌ صدا در آید، در جایی‌ به‌ دور از سر و صدا و جنجال‌ کوچه‌ و خیابان‌، جوری‌ بر مغز و بر ذهن‌ اثر می‌گذارد که‌ به‌ جذبه‌ و به‌ بی‌خود شدن‌ از خویش‌می‌انجامد، یا به‌ قولی‌ به‌ غیریت‌ فراشخصی‌ خاص‌ و فرار از محدوده‌ی‌ مقید پیشین‌.
در بعضی‌ از مجالس‌ غنایی‌، این‌ موسیقی‌ یک‌نواخت‌ و تام‌تام‌گونه‌ به‌ خودآزاری‌ غیر ارادی‌، خودتازیانه‌زنی‌ و حتا به‌ خودکشی‌ گروهی‌ می‌انجامد.
آن‌گونه‌ که‌ من‌ از بعضی‌ دوستان‌ بندرعباسی‌ام‌ شنیده‌ام‌، موسیقی‌ یک‌نواخت‌ دهل‌ یا دمام‌ زاری‌ها، بعضی‌ زاری‌ها را به‌ گونه‌ای‌ از خود بی‌خود می‌کرد که‌ ناگهان‌ به‌ پا می‌خاستند و به‌ زبان‌عربی‌ شعر و آواز می‌خواندند، در صورتی‌ که‌ تا پیش‌ از آن‌ و در حالت‌ عادی‌ عربی‌ نمی‌دانسته‌اند
هاکسلی‌ می‌گوید که‌ اینان‌ جوری‌ از دنیای‌شان‌ فراتر می‌روند و در دنیایی‌ قرار می‌گیرند که‌ در آن‌ به‌ خاطرات‌ از یاد رفته‌ی‌ دوران‌ کودکی‌شان‌ دست‌ می‌یابند، آن‌ را به‌ یاد می‌آورند و آن‌چه‌ را که‌شنیده‌اند بازگو می‌کنند.
ویلیام‌ جیمز در کتاب‌ تجربیات‌ مذاهب‌ گوناگون‌ از مکاشفه‌ی‌ مدهوشانه‌ یاد کرده‌ است‌ که‌ در پی‌ شنیدن‌ موسیقی‌ ریتمیک‌ به‌ آدمیان‌ دست‌ می‌دهد. شرکت‌ کنندگان‌ این‌گونه‌ مجالس‌ آیینی‌به‌ نوعی‌ کرختی‌، خیال‌پردازی‌، توهم‌اندیشی‌ دچار می‌شوند، و نه‌ به‌ مکاشفات‌ مدهوشانه‌ای‌ که‌ به‌ تجلی‌ ملکوتی‌ و به‌ کمال‌ نفس‌ ملکوتی‌ می‌انجامد.
شماری‌ از پژوهندگان‌ امور روانی‌ که‌ به‌ قاره‌ی‌ سیاه‌ سفر کرده‌اند گزارش‌ داده‌اند که‌ در بعضی‌ از قبایل‌ آفریقایی‌ که‌ هنوز هم‌ به‌ حالت‌ نیمه‌وحشی‌ زندگی‌ می‌کنند، مراسم‌ زارگونه‌ برگزارمی‌شود. البته‌ این‌ مراسم‌ زمانی‌ به‌ جای‌ آورده‌ می‌شود که‌ افراد قبیله‌ از شکار، جنگ‌، یا از تاراج‌گری‌ باز گشته‌اند. آن‌ها با استفاده‌ از طبل‌ها، دهل‌ها و یا دمام‌های‌شان‌، افراد را به‌ یک‌شوریدگی‌ جذبه‌گونه‌ دچار می‌سازند، آن‌گونه‌ که‌ همه‌ از چارچوب‌ محدود و مقید شخصیت‌ پیشین‌ خود به‌ در می‌آیند و با صدای‌ کوبنده‌ و یک‌نواخت‌ طبل‌ یا دهل‌ به‌ درون‌ دنیایی‌ می‌روند که‌غیر از دنیای‌ خودشان‌ است‌.
نویسنده : عبدالحسین شریفیان

86/2/2::: 10:15 ص
نظر()
  
  
<      1   2   3   4   5   >>   >